یه مدتی ذهنم درگیر این بود که چرا اینقدر شبکه های اجتماعی مثل اینستاگرام یا تلگرام بعدی میتونه باشه کیلوگرام-و فلان و بیصار پر شدن از مطالبی که به عشق از دست رفته اشاره میکنن! بعد داشتم به این نتیجه میرسیدم که من همونیم که باید به پا بخیزم(تصور کنید من میخواستم به پا...بخیزم) و شروع کنم به ساختن محتواهایی که به عشق از دست نرفته و درکنار هم همه چی گل و بلبل خواهد شد اشاره دارن.

تا اینکه زد و یهو...حتما فکر میکنین عشقم از دست رفت...بیخودی دلتونو صابون نزنین از این خبرا نیست، همون "او"ی تخیلی فعلا برای خودم و خودش بسه!(به قول یکی از دوستان ما همه عاشقیم ولی نمیدونیم عاشق کی!!!).داشتم میفرمودم(!) تا اینکه زد و یهو شدم 18 ساله!کوچکترا حتما میگن عجب آدم شمپتیه تازه رسیده به سن آزادی و از این حرفا،اما فکر کنم کسایی که سنشون بزرگتر مساوی 18 باشه میفهمن چی میگم. اصن یه چیز عجیبیه! هیچی نشده ها حتی به قولی من به زمان هم اعتقاد ندارم-خب که چی مثلا زمین داره دور خودش میچرخه یا دور خورشید،زمان این وسط چی میگه؟اینکه نور میاد میشه صبح،نور میره میشه شب دلیلی داره فکر کنیم چیزی به نام زمان وجود داشته که مصرف شده تا این عمل بوقوع پیونده؟ والا بخدا-درنتیجه واقعا چیز خاصی رخ نداده اما شما وارد دوره ای شده اید به نام...اَدالت هود(Adult Hood) .

دیگه زندگی اونقدارا که قبلا شوخ بود نیست،بهت سخت میگیره،بهت مهلت اشتباه نمیده،بهت مهلت جبران نمیده اونجوری که قبلا میداد...دیگه بهت حق نمیده بین ساده(Easy) ، متوسط(Medium) و سخت(Hard) یا حتی سخت "تر"(Super Star) انتخاب کنی!یهو میندازدت تو یه دنیا که حتی از دارک سولز(Dark Souls) البته شماره یک ـش- هم سخت تره! یجورایی میشه گفت داره عدالتو در حقمون ادا میکنه...تا الان زیاد بهمون سخت نگرفت،که آماده بشیم برای یه ماراتن که حقمونو باید توش بگیریم.

بعد همه این افکار یهو فهمیدم این مطالب عشق از دست رفته به چه دلیلن! پس دیگه امیدی نموند برام که کاری بکنم تا الان...اونم بخاطر اینکه دارم به وضوح بین دور و بریام میبینم...اتفاقات و تصمیماتی که فقط نشونه بزرگ شدنه...کارایی که فقط یه آدم بزرگ میتونه انجامش بده...اما در کنارش همه دپرسن! همه ها! همه ی همه!

پس از همینجا شروع میکنم.هر فکر چرت و پرتی اومد تو ذهنتون یکم بهش بها بدین که بدبخت سرخورده نشه بعد یهو بزنین تو سرش که نتونه بلند شه! چجوری؟ کاری نداره فقط با یه لبخند.

یه جایی خونده بودم بهترین لحظه ی زندگی اون لحظست که برای یه صدم ثانیه متوجه میشی چقدر دنیا خوب و عالیه. پس بذارین این ناراحتی گورشو از دور و برمون گم کنه توروخدا. قیافه هاتون بدون خنده اونی نیست که باید.

پ.ن.:لبخند

پ.ن.: از این لبخند الکیا نه ها. فقط واسه یه لحظه شادی رو به عمق وجودتون تزریق کنین.

پ.ن.:شمپت لغتی است که در سریال شب های برره به طور مکرر از زبان شخصیت طغرل جاری میگشت.به نوعی میتوان آن را ناسزایی در نظر گرفت که از صدا و سیما به طور مکرر در دوره ای پخش میشد پس بکار ببرید و حالش را ببرید همزمان.

پ.ن.:گفته باشم زمان برای بررسی سایر پارامترا ضروریه و احترامش واجب ولی دلیل نمیشه واقعی باشه!البته جامعه هم بهش نیازمنده!

پ.ن.: اَدالت هود (Adult Hood) اونقدارا هم بد نیستا. قابل توجه همه!

پ.ن.:پست دلی به این میگنا،جیگرم حال اومد.

پ.ن.:من نمیگم دپرس نباشینا...نه. هرچیزی برای زندگی لازمه. اصن به کسی که دپرس نبوده شوهر یا زن نمیدن.ولی برین کتابشو بخونین،درسشو بخونین،با مطالعه حداقل واردش شین که پس فردا بتونین به یه پیشرفتی درش برسین.

پ.ن.: پ ن بارون شده ولی باید بگم منم دپرس بودم ترک کردم.

پ.ن.:رفتم واسه لیوان در خریدم.گذاشتم جلوی دهنم بلند بلند خندیدم یهو درشو بستم. پس پر از خندس!!!البته بیچاره هنوز احساس پوچی(خالی ای(!)) میکنه! با این حال لیوان خالی پراست از خنده.